رانندگی
امروز دایی ریزه با ما نیومد و چون دیر بیدار شدیم، وقتی بابا پرسید می تونی خودت ماشین رو ببری در جواب گفتم بله! عمو ریزه کنارمه و می شه آینه اینوری. خلاصه اومدیم و خوب بود به لطف خدا. عمو هم تا اداره همراهی کرد دستش درد نکنه. حالا می خوام به امید خدا و در پناه خدا خودم ماشین رو برگردونم. ان شالله که علی هم همراهی می کنه. به قول همکارم با یه خوراکی هم باید سرش رو گرم کنم! کمی استرس دارم که ان شالله خدا کمک می کنه و خوب می برم. خدایا به امید تو. همکارم می گه یه چهار قل و آیت الکرسی بخون و به امید خدا ببر. خدایا به امید تو نه به امید خلق تو. خودت کمک کن.
نویسنده :
مامان تربچه
12:48